نقد و بررسی انیمیشن Orion and the Dark
نقد و بررسی انیمیشن Orion and the Dark : اخیراً، یک بررسی انیمیشنی را انجام دادم که در آن رابطه نزدیک بین انیمیشن ها و آموزش کودکان را مورد بحث قرار دادم. استودیوهای فیلمسازی مدتهاست که با ایجاد محیطی جذاب و دوستدار کودک، سعی در رسیدگی به بحران ها و مسائلی که کودکان با آن روبه رو هستند، بوده اند. Orion and the Dark در این دسته از آثار قرار می گیرد. با این حال، نقد من با مشاهده این نکته آغاز می شود که این آثار در ارائه راه حل های مؤثر کوتاهی می کنند و ادعا می کنند که به طور کلی به مسائل می پردازند. عدم نظارت و دخالت روانشناسان کودک در خلق این آثار وجود دارد. این نظارت منجر به تداوم باورهای نادرست در ضمیر ناخودآگاه کودکان می شود و حتی بر شیوه های فرزندپروری بزرگسالان نیز تأثیر می گذارد. با فناورانه همراه باشید.
من از دو منظر به نقد و بررسی انیمیشن Orion and the Dark خواهم پرداخت: 1-تحلیل سینمایی و 2- ارزیابی روانشناختی. توجه به این نکته ضروری است که قصد من ادعای قطعی نیست، بلکه بیشتر ترویج بحث های باز و دیالکتیکی است.
فیلم شکارچی و تاریکی با یک مونولوگ شروع می شود که در آن شخصیت اصلی، جبار، مبارزات روانی خود مانند ترس و اضطراب را مورد بحث قرار می دهد. این صحنه اولیه یک نقص قابل توجه در فیلم را برجسته می کند. در واقع، افراد در اولین برخورد خود با روانکاو به آسانی عمیق ترین افکار و احساسات خود را آشکار نمی کنند. اغلب ساعتها درمان و گفتوگو طول میکشد تا در اعماق ضمیر ناخودآگاه یک فرد کاوش شود. با این حال، در این انیمیشن، شکارچی آزادانه تمام نگرانی های خود را در یک اعتراف طولانی که فاقد عمق و اصالت است، آشکار می کند. برای مثال، اوریون مسائل بیشماری مانند ترس از ارتباط، ترس از محیط، ترس از جامعه و ترس از تاریکی را فهرست میکند تا در نهایت تمام مشکلات خود را به ترس از تاریکی نسبت دهد که یک ترس سطحی و خودخواهی است. نتیجه گیری شکست دهنده این نشان میدهد که Orion and the Dark نمیتواند بهطور مؤثر پیچیدگیهای روانشناختی واقعی را به تصویر بکشد.
با این حال، برای تحلیل روان یک فرد بیمار، ارائه این مشکل ضروری است، زیرا سینما یک رسانه تصویری است. در مورد «اوریون و تاریکی»، باید تمام مسائل جبار را به تصویر میکشید و به ما اجازه میداد تا از طریق این بازنمایی بصری، در اضطراب کیرکگاردی او بکاوشیم. متأسفانه، انیمیشن موفق به رسیدن به این هدف نمی شود زیرا صرفاً چندین دیالوگ طولانی را بدون پیگیری مناسب انجام می دهد. به عنوان مثال، اوریون ادعا میکند که اگر با دختر مورد علاقهاش ارتباط برقرار کند یا حتی آن را لمس کند، سکته میکند (علیرغم اینکه هیچ علاقه آشکاری بین آنها وجود ندارد)، اما مدت کوتاهی پس از آن، بدون اینکه اوریون هیچ ناراحتی قابلتوجهی را تجربه کند، وارد گفتگو میشوند.
هرچه گارد انتقاد من بالاتر باشد، فیلم بیشتر ادعا می کند. اگر Orion and the Dark سادگی خود را حفظ می کرد، قابل قبول بود. با این حال، شکارچی و تاریکی ادعاهای بزرگی می کند. در نیمهپرده اولیه، پسر جوان به کتابی در تخیل خود میپردازد که نیهیلیسم و اگزیستانسیالیسم را بررسی میکند! چگونه می توان از یک کودک هفت ساله انتظار داشت که چنین مفاهیمی را درک کند؟ اندکی بعد، پسر به هیچی فکر می کند. او پیشنهاد می کند که اندیشیدن به نیستی شبیه به تجسم یک خلأ سیاه است، با این حال این تاریکی خود دارای مکان و زمان است، بنابراین وجود دارد. پس نیستی چیست؟ واقعا یک سوال قابل تامل با این وجود، دو موضوع در دست است. اولاً، این سؤال خارج از محدوده Orion and the Dark است. ثانیاً، این یک کپی صرف از کار هایدگر است، “متافیزیک چیست؟” این گفتگو در زمینه Orion and the Dark چه هدفی را دنبال می کند؟ پس چی؟ آیا کارگردان با طرح این پرسش عمیق در فضایی کودکانه، واقعاً فیلمی فلسفی ساخته است؟ من واقعاً در یک پاسخ ناامید هستم!
این ادعا فضای کلی جبار و تاریکی را با یک حس تاریکی احاطه کرده است. نه بحث او در مورد مرگ و زندگی و نه درک او از مفاهیم زیست شناختی قابل ستایش نیست. همه چیز سطحی به نظر می رسد. ما با اصطلاحات مرگ و نیهیلیسم آشنا هستیم، اما شاهد هیچ مدرک قابل توجهی از وجود آنها نیستیم. علت اصلی این امر در عدم درک کارگردان از این موارد نهفته است که تربیت بچه ها را بر عهده گرفته است…!
فیلم در اولین لحظه مهم خود، که هنگام فرا رسیدن شب اتفاق می افتد، چرخش قابل توجهی می یابد. با این حال، این شب شبیه هیچ شب معمولی نیست که ما با آن آشنا هستیم. این یک موجود منحصر به فرد و منفصل است. جالب اینجاست که دوربین این شب را عامل و منشا اضطراب کودک به تصویر می کشد که البته اینطور نیست. من به ریشه های اضطراب کودک نمی پردازم زیرا تصویر شکارچی و تاریکی فاقد عمق و وضوح است. به طور معمول، یک کودک در این سن فقط از یک چیز می ترسد، و آن والدین خود. با این حال، جبار دارای والدینی مهربان است. علاوه بر این، فیلم نمیتواند ترس زیربنایی از مرگ را کشف کند و مخاطب را با پرسشهای بیپاسخ باقی میگذارد.
فیلم علاوه بر حضور شخصیت شب، چندین شخصیت دیگر از جمله صداهای ناراحت کننده شب، شب بیداری، خواب های شیرین، خواب و سکوت را معرفی می کند. به نظر میرسد این شخصیتها از فیلم انیمیشن «درون بیرون» الهام گرفتهاند، اما در این زمینه به خوبی توسعه نیافتهاند. شخصیت سکوت به عنوان بامزه به تصویر کشیده می شود، اما فاقد ماهیت است، در حالی که خواب بی معنا به تصویر کشیده می شود. با این حال، شخصیت Night Awakening به خوبی اجرا شده است، به خصوص در چشمان رسا آن. متاسفانه فیلم در استفاده موثر از این شخصیت ها و ایجاد فضایی منسجم شکست خورده است. در عوض، متکی بر روابط ضعیفی است که با مخاطب همخوانی ندارد.
اوریون برای غلبه بر ترس های خود که نماد سفر آپولونی است، سفری را آغاز می کند. با این حال، به تصویر کشیدن شخصیت او ضعیف است و مخاطب را در مورد ارتباط خود با داستان زیر سوال می برد. شخصیت اوریون فاقد عمق و ثبات است، زیرا او پیوسته پاسخ هایی را ارائه می دهد که یادآور شلدون کوپر از «نظریه انفجار بزرگ» است، بدون هیچ توضیحی برای هوش او. فیلم نمی تواند هیچ گونه پیشرفت یا بینشی اساسی در مورد شخصیت او ارائه دهد و مخاطب را ناراضی می کند.
شکارچی و تاریکی با ایرادات متعددی همراه است، به ویژه در روایت آن. افشای اینکه جبار در نیمه راه فیلم راوی داستان است، یک اشتباه بزرگ است. این افشای تاخیری درک و درگیری مخاطب با داستان فانتزی را مختل می کند. مشاهده روایت از دریچه یک کودک 7 ساله بسیار متفاوت از تماشای آن از طریق یک مرد 40 ساله است.
با پیشرفت فیلم، تحمل شکارچی و تاریکی به طور فزاینده ای چالش برانگیز می شود. دیالوگ های اضافی، داستان های فرعی پیچیده و عدم تمرکز آن را به یک ساعت خسته کننده تبدیل کرده است. فیلم وقت مخاطب را با تلاش برای انتقال پیام های متعدد می گذراند، اما پیام مورد نظر کارگردان همچنان نامشخص است. ماهیت حل نشده ترس کودک از تاریکی سوالاتی را در مورد هدف سفر و حل ترس های دیگر ایجاد می کند.
همه چیز در شکارچی و تاریکی در اکشن پایانی به اوج می رسد و مضامین یین یانگ، ترس، دوستی، فرصت های دوم و سفر در زمان را در یک معجون سینمایی از هم گسیخته و رضایت بخش در هم می آمیزد.
در نهایت، من معتقدم که Orion and the Dark به عنوان یک اثر کوتاه می آید. مملو از ادعاهای بیاساس و فاقد محتوای اساسی است. کیفیت بصری پایین تر است و با استانداردهای هالیوود مطابقت ندارد. مسائل روانی شخصیت ساده انگارانه و فاقد عمق است. صداپیشگی نیز وجود ندارد و یک نقطه ضعف اضافی ایجاد می کند. در کل، فکر نمیکنم تماشای این انیمیشن برای کودکان یا دیگران لذتبخش باشد.