نقد و بررسی فیلم Memory
نقد و بررسی فیلم Memory : میشل فرانکو، فیلمساز مکزیکی، پس از ساخت چندین فیلم کوتاه در اوایل دهه 3000، در سال 2009 با فیلم «دانیل و آنا» جای خود را ثبت کرد. فیلمهای او همواره در جشنواره کن به نمایش درآمده و با استقبال مثبتی روبرو شده است. آثار فرانکو که بهخاطر درامهای هنریاش شناخته میشود، اغلب به جای تماشاگران عمومی سینما، مخاطبان خاص را در نظر میگیرند. آخرین فیلم او «خاطره» داستان سیلویا، مددکار اجتماعی است که در جلسات الکلی ها نیز شرکت می کند و یک دختر نوجوان دارد. از همان ابتدا، ما شاهد ماهیت محافظت بیش از حد سیلویا نسبت به دخترش هستیم که به گذشته آشفته و مبارزات عاطفی خود اشاره می کند. پس از 10 دقیقه ابتدایی، سیلویا و خواهرش در مهمانی شرکت میکنند که در آن سیلویا دور و درگیر نمیشود و تنها با حالتی کسلکننده مینشیند. زمان می گذرد و در حالی که همه از جشن ها لذت می برند، سیلویا توجه مرد میانسال عجیبی را به خود جلب می کند که در کنار او نشسته و به او خیره شده است. سیلویا که احساس ناراحتی می کند، با عجله مهمانی را ترک می کند و به خانه می رود، اما مردی را می یابد که او را تعقیب می کند و در خیابان بیرون از خانه اش خوابیده است. همانطور که داستان باز می شود، متوجه می شویم که این مرد از آلزایمر رنج می برد و سیلویا خود خاطرات دردناکی از گذشته خود دارد. این دو نفر در طول سفر خود به تدریج ارتباط عمیق تری برقرار می کنند و در نهایت عاشق می شوند و بر چالش های مربوطه غلبه می کنند. در ادامه همراه فناورانه باشید..
اهمیت شخصیت و شخصیت پردازی در فیلم های درام از هر ژانر دیگری در سینما پیشی می گیرد. این به این دلیل است که درام حول به تصویر کشیدن روابط بین شخصیت ها می چرخد. متأسفانه «حافظه» از همان ابتدا در این جنبه کوتاه می آید. اجرای این مفاهیم با وجود مملو از ایده های به ظاهر هنری و شاعرانه، به هیچ وجه نمی تواند مخاطب را مجذوب خود کند. یک فیلم درام که فاقد شخصیتهای جذاب است، نمیتواند احساسات را برانگیزد، و فاقد خط داستانی جذاب و قابل تامل است، تنها میتواند به عنوان یک شکست تلقی شود.
برای روشن کردن نکات مورد نظر و جلب توجه بیننده، اجازه دهید چند ایده اضافی از فیلمنامه ارائه دهم. این فیلم با عنوان «خاطره» قصد دارد یک رابطه عاشقانه بر اساس موضوع حافظه را بررسی کند. قهرمان زن، سیلویا، بار آسیب های جنسی گذشته را به دوش می کشد و در نتیجه خاطره ای پر از حوادث ناگوار است. به همین ترتیب، شخصیت مرد داستان نیز از آلزایمر رنج میبرد و حافظه او را ضعیف میکند. این جنبه قرار بود قوی ترین سرمایه فیلمساز در ارائه یک روایت هنری باشد. با این حال، فیلمساز با تکیه بر خود مفهوم تلاش می کند تا به طور مؤثر موضوع «حافظه» را به عنوان عنصری محوری در خود بگنجاند. نشان دادن آلزایمر در شخصیت مرد وجود ندارد و تنها چند مورد از او در طول فیلم گفت: «یادم نیست». این برای ایجاد یک تجربه سینمایی قانع کننده فاصله دارد.
ذکر این نکته ضروری است که من قصد ندارم مهارت های بازیگری ستودنی پیتر سارسگارد را زیر سوال ببرم. در واقع بازی او در «حافظه» به شخصیت او عمق می بخشد و برخی از ضعف های فیلمنامه را از نظر شخصیت پردازی جبران می کند. بدون نقش آفرینی سارسگارد، «حافظه» شاید بدتر از این هم می شد.
روایت پیرامون سیلویا در طول فیلم ثابت می ماند. از همان ابتدا، فیلمساز عمداً فضایی از رمز و راز در اطراف شخصیت اصلی ایجاد می کند و مخاطب را گیج می کند. سرعت عمدا کند فیلم، که ممکن است در ابتدا بینندگان را منصرف کند، در نهایت جذاب می شود زیرا ما را از درک کامل و ارتباط با سیلویا باز می دارد. در ظاهر، سیلویا به عنوان یک مادر سخت گیر، یک کمک کننده و یک الکلی در حال بهبودی به تصویر کشیده شده است. با این حال، این جنبههای شخصیت او نمیتوانند بهطور مؤثری بر روی پرده سینما ترجمه شوند و بیننده را قادر به درک اهمیت آنها نمیدانند. مفهوم گذشته اسرارآمیز سیلویا، اگرچه در یک فیلم معمایی به طور بالقوه جذاب است، اما ثابت می کند که در یک درام با تم و سرعتی مشابه، یک گام اشتباه است. این ایده به جای درگیر کردن مخاطب، فقط باعث سردرگمی و فاصله گرفتن آنها از شخصیت اصلی می شود. در یکی از سکانس های پایانی، رازهای ناگفته سیلویا برای بیننده فاش می شود. مشخص شده است که او در دوران کودکی توسط پدرش که یک پدوفیل بود مورد آزار و اذیت قرار گرفته است و بعداً در سن دوازده سالگی توسط پسران بزرگتر مورد تجاوز قرار گرفته است. با این حال، این افشاگری ها نمی توانند پاسخ احساسی مورد نظر را برانگیزند یا تأثیر سینمایی ایجاد نمی کنند. این سکانس خاص که گذشته سیلویا را افشا می کند، به طور گسترده به عنوان یکی از ضعیف ترین لحظات فیلم در نظر گرفته می شود. به نظر می رسد که گروهی از افراد، به جای بازیگران حرفه ای، در یک اتاق جمع شده اند و به آنها دستور داده شده که این دیالوگ ها را به خاطر بسپارند و ارائه دهند، و در نتیجه تصویری ضعیف به نمایش گذاشته شده است. رابطه بین سیلویا و مادرش هرگز به اندازه کافی مورد بررسی قرار نمی گیرد، و باعث می شود که نارضایتی های سیلویا از مادرش برای بیننده بی اهمیت باشد. به همین ترتیب، اتهامات سیلویا علیه مادرش در رابطه با گذشته خواهرش و سکوت او در مورد آزار پدرش به یک راه حل رضایت بخش نمی رسد. با وجود فرصتهای فراوان برای کنکاش در این رابطه، فیلم کوتاهی میکند. در این مرحله لازم است به نقد بازی جسیکا چستین، بازیگر برنده اسکار که جوایز متعددی دریافت کرده است، پرداخت. متأسفانه، تصویر او ساختگی و ساختگی به نظر می رسد و به جای نشان دادن استعداد او، به لیست نقاط ضعف فیلم اضافه می شود. چستین مهارت بازیگری خود را در گذشته ثابت کرده است، همانطور که با بازی قابل ستایش او در فیلم دست کم گرفته شده “یک فرد خوب” که در سال 2022 اکران شد نشان داده است. با این حال، بازی او در این فیلم خاص جای تامل دارد.
نبود بازی قابل توجه به ویژه در نقش های فرعی تنها دلیل ضعف «حافظه» نیست. گنجاندن یک موسیقی متن خاص که شنیده نمی شود بیشتر بر کاستی های آن می افزاید. طراحی صحنه و طراحی صحنه و لباس تلاش می کند تا فضایی سرد و بی روح را به شیوه ای ساده خلق کند، اما نتوانسته تاثیری ماندگار بگذارد. علاوه بر این، تکنیک های فیلمبرداری به کار گرفته شده قابل توجه نیستند.
در خاتمه، باید اذعان کرد که هدف میشل فرانکو خلق یک رمان عاشقانه منحصربهفرد حول محور حافظه بود و در عین حال موضوع کودک آزاری را نیز روشن کرد. با این حال، آنچه به ما ارائه می شود فیلمی ضعیف، بی احساس و فاقد شخصیت است که ثابت می کند تجربه ای چالش برانگیز برای تحمل تا پایان است.
لیام نیسون + ژانر اکشن = فیلم پاپ کورنی درجه یک
حتما ببینید
بنظرم که ارزش دیدن نداره
لیام نیسون گفته بود دیگه فیلم اکشن بازی نمیکنه که 😒
آفرین !!!!
نقد خوبی کردید و منصفانه